کاغذ پاره های من

ساخت وبلاگ

آنهایی که به تاریخ جنگ علاقه دارند این مستند را ببینند.

آنهایی که قلب ضعیف دارند نبینند پر از گریه است.

+ نوشته شده در  دوشنبه دهم مهر ۱۴۰۲ساعت 14:52&nbsp توسط منجوق  | 

کاغذ پاره های من...
ما را در سایت کاغذ پاره های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 36 تاريخ : يکشنبه 30 مهر 1402 ساعت: 2:29

خیلی سرم شلوغه. فقط اومدم یک یاداوری بکنم. یادتان است بعد از سقوط هواپیما بسیاری از مجامع بین‌المللی گفتند که با توجه به شرایط آن زمان ایران باید اعلام وضعیت جنگی می‌کرد و از پرواز هواپیماها جلوگیری می‌کرد؟ یادتان است که همه ماها آن شب راحت و آسوده توی خانه‌هایمان خوابیده بودیم در حالیکه نیروی نظامی کشور آماده باش بود و باید وضعیت جنگی اعلام می شده و به ماها هم هشدار می‌دادند.حالا اینکه فکر نکنید چون الان هم همه چی آروم هست ما چقدر خوشبختیم. نمی‌خواهم بترسانمتان اما فقط می‌خواهم بگویم حداقل آماده باشید و شاخک‌هایتان را تیز کنید. جهان بر ترکاندن و محو کردن غزه اتفاق نظر دارد حتی خود عربها! ما هم که یک جاهای حمله کنندگان را غرق ماچ و بوسه کرده‌ایم. کوله پشتیتان را آماده و دم دست بگذارید همان طور که برای مواقع زلزله آماده می‌گذاشتید. افغانستان همچنان دارد می‌لرزد. + نوشته شده در  چهارشنبه نوزدهم مهر ۱۴۰۲ساعت 15:11&nbsp توسط منجوق  |  کاغذ پاره های من...
ما را در سایت کاغذ پاره های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 34 تاريخ : يکشنبه 30 مهر 1402 ساعت: 2:29

این بیمارستانی است که یک روزی بانوی اول کشور در آنجا ولیعهد و شاه آینده یک کشور را به دنیا آورد. در چهار راه مولوی،ناف جنوب شهر تهران واقع است. الان جنوب شهر است همان موقع هم جنوب شهر بود و در قرق لاتهایی مثل آقا طیب و ...سلطنت‌طلب نیستم اما می‌خواهم تفاوت دوتا تفکر را نشان دهم. بانوی اولی که شاه آینده را در بیمارستان جنوب شهر زایمان می‌کند را مقایسه کنید با آنهایی که نوه و نتیجه‌های دست چندمشان در بیمارستان‌های انگلیس زایمان می‌کنند. این تفاوت در تفکر است. احساس تعلق یکی به کشور و مردم ایران و دیگری احساس تعلق به یک کشور دیگر. حالا می‌خواهی اسم بچه را بگذار الیزابت،ایران یا کاترین.تولدت مبارک بانو لینکش را گذاشتم تا قبل از این که بعضی‌ها حمله کنند،بخوانند که این بانو برای زنان و دختران ایران چه کارهایی کرده است.این لینک هم جالبه. اسامی قبلی بیمارستانها را می‌توانید پیدا کنید.جالبه که فقط اسم بیمارستان شوروی با اسم بعد از سال 57 با هم سنخیت دارد. + نوشته شده در  شنبه بیست و دوم مهر ۱۴۰۲ساعت 10:15&nbsp توسط منجوق  |  کاغذ پاره های من...
ما را در سایت کاغذ پاره های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 33 تاريخ : يکشنبه 30 مهر 1402 ساعت: 2:29

مشکولات همان چیزی است که وقتی نوزاد گریه می‌کند می‌چپانند توی دهنش تا گریه نوزاد به طور موقت بند بیاید. یکجاهایی از آذربایجان به آن مشکولات و یکجاهای دیگر ممزک(Mamzek) می‌گویند اگر در جاهای دیگر چیز دیگری هم بگویند من خبر ندارم. همان پستانک فارسی است. الان رونالدو همین نقش را برای مردم ایران دارد.یک جوری تپه منتهی به هتل را بالا می‌رفتند که انگار امام زمان ظهور کرده و برای انتخاب یارانش فراخوان داده است.یکجوری گوشی‌هایشان را به شیشه چسبانده بودند انگار که همان دم رونالدو داشته توی لابی گل کوچک می‌زده. آخر بدبخت‌ها وایستید بره تو زمین چمن بعد. موز و سیب خودن و فین کردنش هم فیلم گرفتن داره؟ اینجاست که آدم باورش میشه یک زمانی شاش شتر سرخ موی چقدر میتونسته برای بعضی‌ها با ارزش بوده باشه. + نوشته شده در  سه شنبه بیست و هشتم شهریور ۱۴۰۲ساعت 8:58&nbsp توسط منجوق  |  کاغذ پاره های من...
ما را در سایت کاغذ پاره های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 61 تاريخ : سه شنبه 4 مهر 1402 ساعت: 17:47

به دوازده روز ابراهیم ینال به کران نشابور رسید با مردی دویست و پیغام داد به زبان رسولی که" وی مقدمه طغرل و داود و یبغوست. اگر جنگ خواهید کرد تا بازگردد و آگاه کند و اگر نخواهید کرد، تا در شهر درآید و خطبه بگرداند که لشگری بزرگ بر اثر وی است."رسول را فرود آوردند و هزاهز در شهر افتاد و همه اعیان به خانه قاضی صاعد آمدند و گفتند: حال این شهر بر تو پوشیده نیست که حصانتی ندارد و چون ریگ است در دیده و مردمان آن اهل سلاح نه و لشگر بدان بزرگی را که با حاجب سباشی بود بزدند ما چه خطر داریم؟قاضی صاعد گفت: نیکو اندیشیده اید،رعیت را نرسد دست با لشگری برآوردن.. . . قاضی گفت: . . . چون امیرمحمود- رحمه الله علیه- از ملتان به غزنین آمد و مدتی بود و کارها بساخت و روی به خراسان آورد،چون به بلخ رسید،بازار عاشقان را که به فرمان او برآورده بودند،سوخته دید،بابلخیان عتاب کرد و گفت: مردمان رعیت را با جنگ کردن چه کارباشد؟ لاجرم شهرتان ویران شد و مستغلات بدین بزرگی از آن من سوختند، تاوان این از شما خواسته آید.ما آن درگذشتیم، نگرید تا پس از این چنین نکنید. . . بخشی از تاریخ بیهقی، وقتی که نماینده سلجوقیان پیک جنگ می فرستد. قاضی عقیده بزرگان شهر را تایید می کند که رعیت از پس یک لشگر بر نمی آید. و خاطره ای از محمود غزنوی می گوید که با بلخیان دعوا کرده که جنگ مال مردم عادی نیست . حالا شما مقایسه کنید با آن جماعت معمولی که فقط با یک آموزش نظامی در مدت هشت سال ریختندشان جلو توپ و تفنگ. + نوشته شده در  جمعه سی و یکم شهریور ۱۴۰۲ساعت 14:7&nbsp توسط منجوق  |  کاغذ پاره های من...
ما را در سایت کاغذ پاره های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 54 تاريخ : سه شنبه 4 مهر 1402 ساعت: 17:47